بزرگ سازی و کوچک سازی واژه ها

.

.

به وبلاگ من خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» آذر 1393


» ردیابی ماشین
» حمل هوایی ماینر از چین
» لیزر دوچرخه
» هد اپ یسپلی کیلومتر روی شیشه
» جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان politeness Equal character و آدرس needlife.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







RSS
بزرگ سازی و کوچک سازی واژه ها
نویسنده roohallah abdipoor تاریخ ارسال چهار شنبه 19 آذر 1393 در ساعت 22:56

 

در پایان این مقاله می توانید نوشته ی  زیر را نیز بخوانید :

●  درباره ی فارسی نویسی :  از ناصر پور پیرار

                     ▼  ▼  ▼

شماره ی نوشته : ۲ /  ۵

احسان طیری

بزرگ سازی و گوچک سازی ِ

واژه ها در زبان فارسی

الف ) بزرگ سازی

روندِ بزرگ سازی واژه در فارسی  اَشکال سخت  متنوعی به خود  می گیرد که در بادی امر به نظر نمی‌رسد  که چون این  باشد و این خود از گوشه های نهان این  زبان است که تعدادش بسیار است و تنها با دقت و جست و جو به دست می آید.

اینک برخی موارد بزرگ سازی که نگارنده‌ یافته است و نمونه های مربوط بدان :

١- با افزودن واژه ی « نره » مانند:  نره شیر,  نره غول,  نره گدا ، نره دیو,  نره گور.

فردوسی گوید:

 « یکی نره گوری بزد بر درخت . که در چنگ  او پر مر غی نسخت »

دراین نمونه ها  « نره » حتماً و ضرورتاً به معنای « نر»  (در مقابل « ماده » )  نیست , بلکه کلانی  و هنگفتی  نیز درنظر است.

۲-  با افزودن واژه اکِ « خر » به معنای بزرگ :

مانند خربوف ( جغد بزرگ ) , خر گردن , خرپول , خرسنگ, خرچنگ, خر آس ( آسیای دستی بزرگ ), خروار

٣  -  با افزودن واژه‌اک « مه » و « مس » که شکل دیگر ِ مه است.

مانند: مهبانو, مسمغان (رئیس  و پیشوای  مغان) مامس و بامس به معنی مادر بزرگ و پدر بزرگ در لهجة زرتشتیان کرمان.

۴ - با افزودن « ابر» مانند:  ابر مرد, ابر کوه (ابرقو)،  ابرمنش ( برمنش)،  ابر قدرت.

۵ - با افزودن « بزرگ » مانند: بزرگ مرد, بزرگ ارتشتاران, بزرگ راه.

۶ - با افزودن « والا» مانند: والاگهر, والانژاد, والامقام, والانسب , والاجاه.

۷- با تکرار ِ همان کلمه . مانند: میرمیران , گیل گیلان, بهبهان , مردان مرد, کس کسان (به کس کسانش نمیدم, به همه کسانش نمیدم) ، شاهنشاه.

تکرار برای تشدید  و تاکید،  به اشکال دیگری  نیز به کار رفته  است مانند:‌ خوابِ خواب, مستِ مست , خوبِ    خوب, جانِ جان, مردِ مرد , 

فردوسی می گوید:  به پیش آیدم زود نیزه به دست . که در پیشتان مردِ مرد آمده است.

 ۸ - با افزودن  پیشوند « شاه» مانند: شاه لوله , شاه سیم , شاهراه .

 

ب ) کوچک سازی

اما علائم  مربوط به تصغیر در فارسی بسیار وسیع است  که  هم به کمک پساوندها و هم به کمک واژه ها  انجام می گیرد.

●)  پساوند های  تصغیر

پساوندهای تصغیر را می توان در فارسی به چهار گروه تقسیم کرد :

الف.  پساوند   « کاف »

ب.  پساوندهای  « چه »  و «  زه »

ج.  پساوند   « ل »

د.  پساوندهای   « و »  و « ی  »

اینک نمونه هایی درهر باره  ذکر می کنیم.

 

الف) پساوند کاف

گروه اول‌ مانند:  مردک ، دنبک ، (دنب= دم)  ، فندک (فند) ، خرک , سگک (سگ) ، نمک (نم) , سوزنک (به معنای سوزاک) ، سنجاقک (حشره  ایست) ، چارک (وزن) ، پشمک ، طفلک , چنبرک (چنبر) ، غمبرک (غم و بر- غمبرک زدن) , جفتک, حسنک, زردک, پشتک , خرک, کلک , تشتک , کندک (خندق) ، دستک , چشمک , پرک, دوشک, سنگلک, برفک, سرخک, موشک, گزک و غیره.

بررسی انفرادی هر واژه که با کافِ  تصغیر همراه است نشان می دهد که ک همیشه نقش تصغیر ندارد, بلکه مانند پسوند «هاء» ، عمل کرد آن سخت گوناگون است و  موضوع فقط به تصغیر یا ساختن اسم آلت (مانند سگک, خرک, کلک ) یا بیماری (برفک, سرخک, سوزنک) ختم نمی شود.

در شعر زیرین مولوی استفاده شیرین و متنوعی  از پسوند « ک » شده است :

مستک خویش گشته‌ای, گه ترشک گهی خوشک

نازک دلبرک چه؟ در هنرک نه غولکی

گروه دوم مانند: مرتیکه , زنیکه , بچه ایکه (در اصطلاح مردم اصفهان)

گروه سوم مانند: خروک ، ترسوک , لندوک , رموک , خندوک , مردوک , پرستوک, جادوک, هندوک . (که گاه علامت صیغه ی مبالغه است مانند رموک و ترسوک و غیره).

گروه چهارم مانند : بچه کک.

گروه پنجم مانند : حیوونکی , طفلکی

در پایان ِ یادآوری ازاین پساوند،  این بیت  فردوسی را نیز بیاوریم :

ز تو لختکی روشنی یافتند . بدین سان سر از داد  برتافتند

 

ب) پساوندهای « چه» و « زه یا ژه »

چه:

گروه اول مانند: دولابچه ، کتابچه, دریاچه ، باغچه , بقچه, قالیچه , خوانچه, بازارچه, بامبچه (توسری)  , طاقچه , میدان چه, کوچه , لو (لب) چه , کلوچه,  آلوچه و غیره (و نیز به  صورت « جه » در «خواجه» ( از خوا و چه  یا  جه)

پساوند « چه » را با پساوند تصغیر « chen » در آلمانی و «چیک وچکا» در روسی  می توان خویشاوند  دانست. مثلاًَ واژه Madchen آلمانی, به معنای دختر و دوشیزه، درست با واژه «ماده چه» در فارسی ( که البته  مورد استعمال ندارد)  هم ریشه است. همچنین ( ماده = Maid, Magda ) و «مالچیک» و «دوچکا» در روسی.

گروه دوم مانند: کلیچه  (کل= کوتاه) دنبلیچه (دنبال + دم کوچک) .

پساوند « چه » به طور عمده نقش تصغیر بازی می کند.

زه یا ژه :

گروه اول مانند: نیزه (نی), کنیز (کن= زن. از همین ریشه:کنیزک)،  پاکیزه (پاک )، مشکیزه (مطهره)، چشمیزه (عدس)، رنگیزه (ماده رنگین) ، خوشیزه.

گروه دوم مانند : مژه (موی + ژه) , نایژه (نای + ژه).  با توجه به  امکان تبادل  ژ= چ = ز  باید گفت که این پساوندها که ما آنها را همراه کرده ایم, در واقع  اشکال دگرگون شده ی  صوتی یکدیگرند.

پساونده « زه  و  ژه » هم وسیله ی بزرگ و کوچک سازی است و هم وسیله ی  افزار سازی.

 

ج-  پساوند « ل »

پساوند « ل »  به اشکال مختلف در می آید :

گروه اول: آله،  مانند: مچاله, چماله , گلاله, ‌گوساله .

گروه دوم: له،  مانند  : گندله : سندله, دنبله, چمبله .

گروه سوم: اول   و اوله،  مانند:  چوچوله,  فندول , جمبول (در مازندرانی یعنی متراکم )

گروه چهارم:  آلو،  مانند: پشمالو، چاقالو,  توغولو.

گروه پنجم:  مطلق ل،  مانند : دنبل (دنب) , تنبل (تن=تنب؟)

گروه ششم: آل،  مانند : چنگال, زنگال (زنگار؟)

گروه هفتم: غاله،  مانند: بزغاله , داسغاله , چغاله , جزغاله , غاغاله (دستاش مثل غاغاله  خشکه- هدایت). پزغاله ( در مازندرانی یعنی تاول)

این پساوند مهم با پساوند تصغیری « Lein » در آلمانی  برابر است . چنان که بررسی واژه‌ها به آسانی نشان می دهد, این پساوند همیشه  نقش تصغیر ندارد و عمل کرد آن در زبان و واژه سازی متنوع است،  ولی در مواردی به طور اخص نقش تصغیر بازی می کند مانند: گوساله, گندله: داسغاله و غیره.

 

د- پساوندهای « و » و « ی »

گروه اول:  « و »  مانند : یارو, گردو, زائو, خالو, عمو , شکمو, لب لبو, لبو, قهرو, ترازو, بازو ؟

نقش این پساوند سخت متنوع است . گاه علامت صیغه ی مبالغه  است مانند « قهرو » و « شکمو »  و گاه نوعی ادات نسبت است مانند « عمو »  (عم) و « خالو » (خال) و گاه ادات سازنده اسم فاعل است  مانند « زائو » که بسیار زا نیست بلکه صرفاَ زاینده است و گاه تصغیر،  مانند « گردو » و گاه تحقیر، مانند « یارو » و به همین  پساوند است که ( چنان که در پساوند « ک » نمونه هایش  ذکر شد) « ک » نیز افزوده می شود. مانند « خزوک » و« رموک » و غیره.

گروه دوم: « ی » مانند : دخی (دختر کوچک) , پیشی, حسنی, حسینی, نصولی (نصراله ) و غیره.

این پساوند در تداول خانوادگی برای تصغیرِ تحبیب آمیز اسامی به کار می رود. شاید پساوند کهنه « اویه » (در  شیرویه, برزویه, حسنویه, بابویه, سیبویه وغیره ) وسیله تصغیر و تحبیب بوده است.

 

● ) علاوه  بر پساوندهای نامبرده, که هنوز حق سخن و تحقیق درباره ی آنها ادا نشده است , یک سلسله واژه‌ها  نیز  وسیله ی تصغیر قرار می گیرند که به قرار زیرین هستند :

بچه:

١ .  مانند:  بچه شیر, بچه سگ, بچه جن , بچه کفتر, بچه خرس.

۲ .  یا مانند:  شیر بچه ، سگ بچه .

جره : مانند: جره باز, جره اردک.

توله : مانند: توله خرس, توله سگ, توله روباه.

ریزه: مانند: « زمین ریزه » که نظامی به کار می برد :

گر تو زمین ریزه, چو خورشید و ماه . پای نهی بر فلک قدر و جاه

و یا مانند « خسیس ریزه » که خاقانی به کار می برد:

مشتی خسیس ریزه که اهل سخن نیند

                                                  ◙  ◙  ◙

 

بررسی اجمالی  فوق که در آن به ذکر نمونه هایی  قناعت شده است ، نمونه ایست از این که چه تنوعی در زبان فارسی  در زمینه  صرف و نحو وجود دارد که هنوز مورد تحقیق قرار نگرفته و اگر جست و جو  شود دفینه های پنهانی ِ بسیار،  در آن عیان می گردد.


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





.:: ::.
عناوین آخرین مطالب بلاگ من



.:: Design By : wWw.Theme-Designer.Com ::.